ارسطوارسطو، تا این لحظه: 11 سال و 26 روز سن داره

مامانهای مهربون بیان

مسولیت مادرانه - داستان

  مادر و پدر داشتند تلویزیون تماشا می کردند که مادر گفت: " من خسته ام و دیگه دیروقته ، میرم که بخوابم " . مادربلند شد ، به آشپزخانه رفت و مشغول تهیه ساندویچ های ناهار فردا شد ، سپس ظرف ها را شست ، برای شام فردا از فریزر گوشت بیرون آورد ، قفسه ها رامرتب کرد ، شکرپاش را پرکرد ، ظرف ها را خشک کرد و در کابینت قرار داد و کتری را برای صبحانه فردا از آب پرکرد.   پیراهنی را اتو کرد و دکمه لباسی را دوخت. اسباب بازی های روی زمین را جمع کرد و دفترچه تلفن را سرجایش در کشوی میز برگرداند. گلدان ها را آب داد، سطل آشغال اتاق را خالی کرد و حوله خیسی را روی بند انداخت.  بعد ایستاد و خمیازه ای کشید . کش و قوسی به ...
1 مرداد 1393